جدول جو
جدول جو

معنی گردن کته - جستجوی لغت در جدول جو

گردن کته
وبال به گردن افتاده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گردن شکسته
تصویر گردن شکسته
آنکه استخوان های گردنش شکسته باشد، کنایه از نوعی دشنام و نفرین دربارۀ کسی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ دَ / دِ)
آنکه استخوانهای گردن وی شکسته باشد، نفرینی است. دشنامی است: من گردن شکسته چرا این کار را کردم ! من گردن شکسته چرا فلان چیز را گفتم !
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ نِ شُ تُ)
عنق جمل. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) ، کنایه از همیان پرزر باشد. (برهان) :
به گردن شتر اندر شراب زر بخشی
به پای پیل گه خشم خصم فرسایی.
مجیر بیلقانی.
و رجوع به گردن اشتر شود
لغت نامه دهخدا
(گِ دَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مهریز شهرستان یزد، واقع در 28هزارگزی خاور مهریز و 20هزارگزی خاور راه شوسۀ یزد به اصفهان. هوای آن کوهستانی و معتدل و دارای 611 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، شغل مردان زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(گَدَ)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهگیلویۀ شهرستان بهبهان، واقع در 2هزارگزی شمال باختری قلعه کلات مرکز دهستان و 42هزارگزی شمال راه شوسۀ بهبهان به آرو. دارای 50 تن جمعیت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گَ تَ)
دهی است از دهستان کازرون، واقع در 54000گزی شمال کنارتخته. منطقه ای کوهستانی و گرمسیر و دارای 96 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، نارنج و سیب و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالی بافی است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
کسی که استخوانهای گردن وی شکسته باشد، دشنام و نفرینی است: آن روزی که من گردن شکسته این پول را بانها دادم خیال نمیکردم که این قدر مردمان دنده پهن... باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تحمیل شده، لج کننده
فرهنگ گویش مازندرانی
وبال، اصرار کننده، لج کننده، ناتوانی
فرهنگ گویش مازندرانی
قله ای به ارتفاع، ۱۴۰ متر در کلاردشت چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی